رمان دون

رمان انلاین به همراه درخاستی های شما :)

رمان دون

رمان انلاین به همراه درخاستی های شما :)

رمان دون

پیشنهاد ویژه ی سرآشپز
رمان جیغ
............
ترس...
دلهوره....
با وجود این همه ظرافت دخترانه....
رویارویی با اتفاقاتی که هیچ وقت ب ذهنشم نمیرسید با ان ها روبه رو شود
اشک هایی سرازیر میشود...
دستانی میلرزد...
وچشمانی بسته میشود...
نگاه ها به این سوی وحشت حرکت میکنند و لحظه ب لحظه نابودی دختری را مینگرند....
که...
از تمامی این لحظات رنج میبرد
صدایی اشنا ب گوش میرسد....
زمزمه های پیاپی روی مغز این دختر تنها رژه میروند و اورا آزار میدهند....
چهره های متفاوت و ترسناک....
رمان <<جیغ>>

رمان شاه شطرنج به قلم پگاه

شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۷، ۰۱:۵۳ ب.ظ

دانلود رمان شاه شطرنج کامپیوتر،pdf،اندروید

دانلود رمان زیبا شاه شطرنج برای کامپیوتر و لپ تاپ Pdf پی دی اف
دانلود رمان شاه شطرنج برای گوشی موبایل اندروید آیفون
رمان ایرانی شاه شطرنج apk,pdf با لینک مستقیم و رایگان از سرور اختصاصی وبلاگ


نویسنده : خانم پگاه
با تشکر از نویسنده عزیز بابت نوشتن رمان زیبای شاه شطرنج
تعداد صفحات: 470 Pdf
این رمان از پرمخاطب ترین رمان ها ایرانی می باشد، اگه کسی نخونده از دستش نده.

خلاصه رمان:

گیرم که باخته ام !!!
اما کسی جرات ندارد به من دست بزند یا از صفحه بازی بیرونم بیندازد .
شوخی که نیست , من شاه شطرنجم !!!
تخریب می کنم آنچه را که نمی توانم باب میلم بسازم .
آرزو طلب نمیکنم، آرزو میسازم .

قسمتی از رمان:

به صفحه شطرنج مقابلم خیره می شوم….سیاه اینور…سفید آنور…انگشتم را روی سر وزیر می گذارم و لمسش می کنم…

-شطرنج یه بازیه دو نفره ست که هر بازیکن یه گروه مهره به رنگ سفید یا سیاه داره…

سربازها را می چینم…

-در ابتدا که مهره ها چیده شدن…بازیکن سفید حرکت اول را انجام می ده و بعد بازیکن سیاه…و به این ترتیب بازی رو ادامه می دن…

رخ ها را در ستون a و h قرار می دهم…

-هر گروه ۱۶ تا مهره داره…۸ تا سرباز،۲ تا رخ،۲ تا اسب،۲ تا فیل،یه وزیر و…یک شاه…!

وزیر را هم سرجایش گذاشتم…

-به مهره های سرباز،اسب و فیل مهره های سبک یا کم ارزش و به مهره های شاه، وزیر و رخ مهره های سنگین یا با ارزش می گن…

شاه را برمی دارم و مقابل چشمانم می چرخانم…

-کیش…وقتیه که مهره حریف با قرار گرفتن در راستای شاه تو،اونو تهدید می کنه…

چشمکی به شاه سفید می زنم…

مات…وقتیه که شاه کیش می شه و راه فرار نداره…!

شاه سفید را روی صفحه می گذارم…بادگیرم را روی مانتو می پوشم و کلاهش را روی سرم می کشم….کولی ام را روی دوش می اندازم و از خانه بیرون می روم…

امروز من شاه سیاه شطرنجم…کمین کرده و منتظر اولین حرکت حریف…!شاهم..شاهی که شاید کیش شود…اما مات….؟؟؟هرگز…!

اولین قطره باران که به صورتم می خورد…سرم را بالا می گیرم…آسمان گرفته و سیاه…فقط منتظر یک اشاره برای غریدن و بارش است…!کاپشنم را محکمتر به دور خودم می پیچم و سرم را تا چانه توی گردن فرو می برم…دوباره مهره ها را می چینم…مرور می کنم…حرکات حریف را می خوانم….کیش می شود…اما مات نه…!باز به هم می ریزم…باز می چینم…کیش می شوم…اما مات نه…!
نه…نه…محال است…این بازی مساوی نخواهد شد…این بازی بی برنده تمام نمی شود….بازنده این بازی من نیستم…!
دوباره از نو…شاه سیاه رو به روی شاه سفید…وزیر دارد…وزیر ندارم…رخ دارد…رخ ندارم…سرباز دارد…سرباز ندارم…فیل دارد…فیل ندارم…!
پوزخند می زنم و زمزمه می کنم…

من بی سلاح و تو قد یه لشکری…!

مرور می کنم…مرور می کنم….هزاران بار…رخ و فیل و سربازانش را می شناسم…اما از وزیر بی خبرم…!خیلی تلاش کردم تا شناسایی اش کنم…اما نشد…این وزیر دربار را فقط به شرط ورود به بازی می توان شناخت…و تنها خدا می داند که این صورتک ناشناس چقدر می تواند خطرناک باشد و تکان دادن مهره ها مقابل کسی که نمی شناسی چه ریسک بزرگی ست…!


جهت دانلود با فرمت های مختلف روش کلیک کنید

👇👇👇👇👇👇



نظرات  (۲)

  • پسرک تنها
  • میشه بزاری یکم رمان بازدیدش بره بالا
    پاسخ:
    اری
    هاپ هاپ😍
    پاسخ:
    :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی