رمان دون

رمان انلاین به همراه درخاستی های شما :)

رمان دون

رمان انلاین به همراه درخاستی های شما :)

رمان دون

پیشنهاد ویژه ی سرآشپز
رمان جیغ
............
ترس...
دلهوره....
با وجود این همه ظرافت دخترانه....
رویارویی با اتفاقاتی که هیچ وقت ب ذهنشم نمیرسید با ان ها روبه رو شود
اشک هایی سرازیر میشود...
دستانی میلرزد...
وچشمانی بسته میشود...
نگاه ها به این سوی وحشت حرکت میکنند و لحظه ب لحظه نابودی دختری را مینگرند....
که...
از تمامی این لحظات رنج میبرد
صدایی اشنا ب گوش میرسد....
زمزمه های پیاپی روی مغز این دختر تنها رژه میروند و اورا آزار میدهند....
چهره های متفاوت و ترسناک....
رمان <<جیغ>>

رمان ترسناک محله ممنوعه

يكشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۷، ۱۰:۱۷ ب.ظ

رمان محله ممنوعه(جلد اول)
نویسنده:blod (سحر نورباقری)
ژانر:ترسناک
خلاصه رمان:
داستان درباره ی پسری به اسم حسامه. این آقا یه روز با رفیقش سیاوش میره مهمونی اونجا دختری رو میبینه و ناخواسته دل میبنده بدون اینکه بدونه اون دختر چیه و کیه.بعد از اون مهمونی اتفاق هایی برای حسام میفته که خیلی هم خوشایند نیستن و حسام بارها و بارها راهی بیمارستان میشه.با حقیقت هایی روبه رو میشه که براش غیر قابل باورن اما راحت اونا رو میپذیره
حقیقت هایی که باعت میشه حسام بفهمه نصف بیشتر وجودش انسان نیست با کمک دوستاش میخواد بفهمه که چیه
در این بین سحر و دوستانش هم به کمک حسام میان

 دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

دانلود کتاب برای کلیه ی گوشی های موبایل (نسخه PDF)

 دانلود کتاب برای جاوا

دانلود رمان برای جاوا لینک کمکی

 دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)

دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)


جلد 2

نام رمان: ان دی ای(NDE)/ جلد دوم رمان محله ممنوعه/در علم پزشکی به تجربه ی نزدیک به مرگ، NDE گفته میشه.
نام نویسنده: Blod(سحر نورباقری)
ژانر: ترسناک- تخیلی
خلاصه رمان :
مرگ ناگهانی حسام همه رو شوکه کرده. سیاوش، فرید و علی که به این مرگ مشکوکن؛ دنبال دلیل اصلی این اتفاق

می گردن. پدرام، پسر مرموزی که ادعا می کنه دوست حسام بوده، دنبالشون راه میوفته تا اونا رو از خطر دور نگه داره.

اما چرا؟ جوابش فقط سه کلمه است؛ پدرام همون حسامه.

دانلود رمان ان دی ال

مقدمه:

تغییر ناگهانی یه زندگی… تغییر شیوه ی زندگی… داشتن تمام چیز هایی که نداشتی و نداشتن تمام چیز هایی که

داشتی… گیج بودن… سردرگم بودن… دست و پا زدن بین یه دوراهی… معلق بودن بین دو زندگی متفاوت… نمی دونم

اسمش چی بود… سفر روح از جسمی به جسم دیگه… یا شاید انتقال افکار و شخصیت یه فرد

به فرد دیگه… من همون

آدم بودم… با همون اخلاق و رفتار و تفکر… با همون احساسات نسبت به اطرافیانم و همون

نیروی خروشان درونم… اما

این وسط چیزی تغییر کرده بود… جسمم… جسمی که مال من نبود اما متعلق به من بود…

جسم پسری به اسم

پدرام… با یه خانواده ی خوشبخت و تعداد زیادی دوست… سخت بود که تو آینه نگاه کنی و هر

بار به جای تصویر خودت،

فردی رو ببینی که چهره اش برات غریبه س… به جای رنگ روشن موهات، چشمت به تیرگی

موهای توی آینه بیوفته…

به جای دو جفت چشم شکلاتی و آروم،....


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی